حنانه نازنینمحنانه نازنینم، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره
پیمان مقدس بین ماپیمان مقدس بین ما، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 8 روز سن داره
زندگی مشترک مازندگی مشترک ما، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 10 روز سن داره

حنانه حسن زاده

عکسهای پنج ماهگی دخترم

دختر نازنینم تو امروز5 ماه وهشت روز سن داری والان ساعت دو بامداد است ومن بیش از همیشه دلتنگم حس مادریم دارد مرا می کشد کاش خدا صدایم را می شنید و من می توانستم دوباره به تو شیر بدهم دلم ریش می شود زمانی که از گرسنگی گریه میکنی ومن مجبورم برایت شیر خشک درست کنم چرا  این حق من وتو نبود   چرا باید روزیت قطع میشد نمی توانم بپذیرم  دوستدارم فریاد بزنم خدا... ...
22 خرداد 1394

بهار دلنشین

  بازم اومد بهار شاد و خندون با سوسن و با سنبل و با ریحون *** باز عمو نوروز برامون آورده سبزه وگل به جای برف و بارون *** چلچله از سفر رسیده خوشحال نگاه کنید لونه زده تو ایوون *** غنچه ی گل به روی ما می خنده نوروز اومد دوباره فصل گل و بهاره *** نوروز اومد دوباره فصل گل و بهاره رو شاخه ها شبنم دونه دونه *** از شادی و صفا دارن نشونه ببین چقدر دیدنی و قشنگه *** لکه ی ابری که تو آسمونه چلچله از سفر رسیده خوشحال *** نگاه کنید لونه زده تو ایوون غنچه ی گل به روی ما می خنده *** نوروز اومد دوباره فصل گل و ب...
27 اسفند 1393

خانم خوشگل

حنانه خانم خوب وخوشگل من روز بعد از واکسن دو ماهگی: دختر نازم خیلی درد کشیدی ، خیلی تب کردی اما نازنینم همه اینها برای اینکه در برابر بیماری ها مقاوم بشی خانومم منو بابایی خیلی دوست داریم وتو این دوروز به اندازه تمام روزهای عمرمون زجر کشیدیم با هر ناله ای که میزدی وهر قطره اشکی که میریختی دنیا روی سرمون خراب میشد اما باید تحمل میکردیم چون همه اینها برای سلامتی تو نازنینم دوستدارم فدات شم ...
15 اسفند 1393

دخترم

  دخترم با تو سخن می گویم ‏ زندگی درنگهم گلزاریست ‏ و تو با قامت چون نیلوفر،شاخه ی پر گل این گلزاری ‏ چشم تو اینه ی روشن فردای من است ‏ دخترم با تو سخن می گویم ‏ دیده  بگشای . تو گل شادابی ‏ به ره باد مرو ‏ غافل از باد مشو ای گل صد پر من. ...
10 اسفند 1393