خاطرات عید فطر
عسل مامان این اولین عید فطری که شما پیش ما هستی واز این بابت خیلی خوشحالم اما نبودن بابا مصطفی که مجبور بود سر کارش بمونه خیلی ناراحتم کرد امسال عید فطرهمراه پدر جون ومادر جون رفتیم امام زاده صالح وخواستیم بعد زیارت بریم کنار رودخونه اما چون هوا خیلی بد شد وما در جنگل ناهار خوردیم وزود برگشتیم خونه خدا رحم کرد نرفتیم چون سیل اومد ورودخانه ها طغیان کرده بود در اینجا من عکسهای زیارتت از امام زاده رومیزارم
در آخر هم شوخی همیشگی پدر بزرگت که با همه بچه های فامیل کرده بود شما که نوه اش هستی دیگه جای خود داره...................
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی